تفکر سیستمی در سازمان، به چگونگی ارتباط تمامی اجزا با یکدیگر با یک دید کلی نگر میپردازد. با اینکه بسیاری از مردم در تحلیلهای سنتی به تحلیل عناصر بصورت جداگانه میپردازند.
تفکر سیستمی میگوید در یک سازمان تمامی اعضا باید با یکدیگر در ارتباط باشند تا یک سیستم کامل را بسازند.
با این تفکر، شما باید به بازخوردهایی که به دستتان میرسد توجه کنید و آنها را مورد بررسی قرار دهید.
مثلا برای سیستمهای مدیریتی ممکن است بخواهید تعدادی نیرو برای انجام پروژه اضافه کنید، اما زمان انجام آن در برنامه گذشته است.
در این موقعیت اگر به بازخوردها توجه کنید حتما خواهید فهمید که اضافه کردن نیرو در حال حاضر کارایی نداشته و راه حل دیگری جایگزین آن خواهید کرد.
مثلا ممکن است برای حل این مشکل، ساعات کاری را زیاد کرده و یا بعضی فرآیندهای غیر ضروری را حذف کنید.
در تفکر سیستمی شما میتوانید با استفاده از نمودارها و شبیهساز های رایانهای، به نشان دادن و مدلسازی رفتارهای سیستم بپردازید.
این اطلاعات به شما این امکان را خواهد داد که آنچه را که ممکن است پیش بیاید پیش بینی کنید.
کلیه پایه و اساس تفکر سیستمی در سازمان توسط استاد جی فارستر در سال 1956 آغاز شد.
ایجاد یک مدل شبیهساز مدیریتی برای مدیران بسیار مفید خواهد بود. به این دلیل که این مدل شبیهساز به شما امکان این را خواهد داد که تعامل بین عناصر مختلف را در طول زمان بررسی کنید. همچنین به شما کمک خواهد کرد تا به شبیهسازی اعمال تصمیمات مدیریتی بر روی سیستم بپردازید.
اهمیت تفکر سیستمی در سازمان
تفکر سیستمی باعث میشود تا مردم بدانند تصمیماتشان چقدر موثر واقع میشود. همچنین به مردم کمک خواهد کرد تا موضوعات مختلف را به روشهای جدیدی بیان کند.
این موضوع ثابت شده است که تفکر سیستمی در سازمانها برای حل مشکلات و مسائل پیچیده ای که کارمندان و مدیران و … قادر به حل آن نبودهاند، مفید واقع شود.
تفکر سیستمی در یک کسب و کار، همه اعضای آن را به تفکر و همکاری همراه با هم دعوت میکند، به جای آنکه هر فرد به تنهایی فکر کند و مشکلات را حل کند.
در تفکر سیستم، سرزنش معنایی ندارد و تیمها شکست را به عنوان عاملی در فرآیند یادگیری تجربه میکنند.
چرا تفکر سیستمی در سازمان؟
زمانی که شما سازمان خود را به عنوان یک سیستم درنظر میگیرید، تفکر سیستمی به شما امکان بهبود بخشیدن مستمر به فرآیندهایتان را میدهد. همچنین به شما کمک خواهد کرد که یک محدودیت استراتژیک و یا یک نقطه اهرم را شناسایی کنید.
هر سیستمی دارای محدودیت است، اما شما شاید نتوانید آن محدودیت را به خوبی بشناسید. تفکر سیستمی به شما کمک خواهد کرد که محدودیتهای سازمانتان را شناخته و فرآیندها را با توجه به محدودیت ها طراحی و کنترل و مدیریت کنید. این کار به شما کمک میکند روز به روز عملکرد سازمانتان را افزایش دهید.
معرفی کتاب تفکر سیستمی در سازمان
در این بخش معرفی 2 کتاب بسیار موثر و معروف در حوزه تفکر سیستمی سازمان خواهیم پرداخت.
کتاب پنج فرمان نوشته پیتر سنگه
پیتر سنگه یکی از بزرگترین دانشمندان حوزه تفکر سیستمی است که اکثر افراد در ایران او را با کتابش به نام “پنج فرمان” میشناسند.
هدف کلی این کتاب این است که سازمانها برای حل مشکلات و پیداکردن راهکارها، تنها به تعداد معدودی از کارکنانشان تکیه نکنند؛ بلکه سعی کنند تمامی کارمندان خود را برای حل مشکلات درونی و بیرونی به کار بگیرند و به آنها یاد بدهند تا مسائل را با همکاری و همراه هم حل کنند. با این کار سازمان میتواند مشکلات را از نگاهی تازه ببیند.
آقای سنگه در این کتاب میگوید اگر کسی میخواهد سازمانی یادگیرنده طراحی کند و یا سازمان فعلی خود را به سازمانی یادگیرنده تبدیل کند، باید روی ایجاد و توسعه پنج حوزه، سرمایه گذاری کند.
آن پنج حوزه به شکل زیر فهرست میشوند:
- تفکر سیستمی
- قابلیتهای شخصی
- مدلهای ذهنی
- چشم انداز مشترک
- یادگیری تیمی
کتاب رقص تغییر نوشته پیتر سنگه
این کتاب نیز نوشته پیتر سنگه است که یکی از مشهورترین کتابها در حوزه مدیریت تحول در سازمان است.
این کتاب را میتوان ادامه کتاب پنج فرمان درنظر گرفت، اما باید آن را به طور کاملا مستقل مطالعه کرد.
خواندن این کتاب میتواند برای شما 2 هدف متفاوت داشته باشد:
اولین هدف اینکه: میتوانید از آموزشها و ایدههای کتاب برای شکل دادن و هدایت جریان تحول در سازمان استفاده کنید.
دومین هدف میتواند تمرین سیستمی فکر کردن، برای سیستمی عمل کردن باشد.